سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

رو به خدا

یه مدته حس میکنم از خدا دور شدم.

قبلنا بیشتر به یاد خدا بودم و کمتر گناه میکردم...

انگار یه نیرویی مانع از انجام گناه میشد..

اما حالا خیلی راحت خیلی کارارو انجام میدم..

خیلی بده که قبح گناه بشکنه...خیلی بده که گناه عادت بشه...تو کلمات چاری بشه...

از این وضعیت خسته شدم.

تصمیم گرفتم از امروز از خودم حساب بکشم و گناهامو  بنویسم.

متوجه شدم ناخواسته خیلی کارارو انجام میدم که خدا خوشش نمیاد.

اما مطمئنم امروز کمتر گناه کردم.انگاری که ذهنم آلارم میداد.

اما یه موقع هاییم پام لغزید.

میدونستم نباید یه کاریو بکنم...اما کردم...

امیدوارم بتونم خیلی چیزارو برای همیشه ترک کنم.

چون بعدا سخت میشه...بعدا که شخصیتم شکل بگیره سخت میشه...

راه عقل و منطق بسته میشه..

میدونم خدا کمکم میکنه.


+بیشتر گناهام از حرف زدنه...

۱ ۰
آقای دال
۰۴ بهمن ۲۲:۵۱
:(

پاسخ :

چرا ناراحت؟
چقد خوبه که راه برگشت همیشه بازه...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان