سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

روزگار بعد از من...

برایش سخت است...

خیلی سخت است که من نباشم...

سخت است بروم یک شهر دیگر...وقتی نمیتواند 2 ساعت متوالی نبیندم...وقتی می آید با آن چشم های رنگی اش میگوید "دلم پوسید پاشو بیا پایین".کتاب را از دستم میکشد.دستم را میگیرد و پله ها را با هم پایین می آییم و از سر ذوق بلند بلند میخندد.راضی میشود...با یک لحن خاص میگوید "کنکور چیه آخه؟اصن نمیخام قبول شی...بیا با هم فیلم ببیننیم"

مدام به این فکر میکنم که چه گناهی دارد؟

به این فکر میکنم که بقیه چه میکنند که نبودم را تحمل کند؟عادت میکند البته...اما سخت...خیلی سخت...جای خالی مرا کسی نمیتواند برایش پر کند...این یک قلم را مطمئنم...


+این پست با چشمانی که هی پر و خالی میشوند و هی اطراف را میپایند،نوشته می شود..

+به شخصه از نوشتن پست های رمزگونه و خواندن اینجور پست ها خوشم نمی آید.ببخشید اگر سردرنمی آورید...از آن حرف هایی بود که اینجای گلوی آدم گیر میکند...(البته خلاصه شده اش)

+ممنون که چیزی نمیپرسید...


پی نوشت:رفرش کردن مرکز مدیریت هر دو دیقه یک بار عجب درد بی درمانی است...

درحالی که فردا امتجان داریم و به زور یادمان نگه داشته ایم چه ماده درسی را قرار است آزمون دهیم.

۴ ۰
دال
۲۰ ارديبهشت ۰۰:۰۸
مبهم نوشت از واجبات بلاگریه. هر چند قسمت هاییش کم ابهام بود. مثلا دور شدن از شخص و اشخاصی به واسطه دانشگاه. واسه من که چیز خوبی به نظر میاد. اما برای بقیه نه. خصوصا اینکه شهر هایی که مدنظرمه (تهران-تبریز-اصفهان) یکی از یکی دورتره و هیچ کس نمیفهمه چرا شهرای نزدیک (که انصافا خوب هم هستند) رو مدمظر ندارم. واقعا چه دلیلی بهتر از این که تهران پایتخت ایرانه. تبریز، جدای از بهترین شهر ایران بودن از هر نظر و امکانات برابر با پایتخت، شهر هم نژادهامه.اصفهان هم مثل شهر قبل و اینبار هم ریشه های مادریم. این همه دلیل برای ایمان کافی نیست ؟
+اونجور حرف هایی که احتمال حاصل دلگرفتگیه رو آخر شب ها مینویسم ، صبح ها پاک میکنم...

پاسخ :

خب پست ها نوشته میشن که فهمیده شن.اما بعضیاشونم برا دل خود نویسنده اس دیگه.
برای من چالش برانگیزه.چون تا الان زیاد دور از خانواده نبودم.خوشحالم از این بابت که مامان و بابام رسما دارن بیرونم میکنن که برم و "بزرگ شم"و کلا به همین دلیل با شهرای نزدیک مخالفن!!امیدوارم طی این فرآیند زیاد مشکل برام پیش نیاد.یا لااقل چیزایی باشن که بتونم از پسشون بربیام.
من تا الان تقریبا فقط به تهران فکر کردم...تبریز تو رشته های تجربی عالیه اما مهندسی زیاد جالب نیست(البته هنوز کامل تحقیق نکردم).گرچه بغل گوشمونه و حس دانشجو بودنم نمیده بهم!(دیگه تا تهران یا تبریزشو که حدس زده بودین.مام تیر خلاصو زدیم رف!پس شمام اصالتا آذری هستین.)
تهران رو دوست ندارم ولی...یجورایی میترسم ازش.(دوست داشتین این پست رو بخونید):
http://frozen-fire.blog.ir/1395/11/02/%D8%AE%D8%B1%D9%88%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%85%D9%86
تبریز بهتر از تهرانه از لحاظ سنخیت فرهنگ و ...و کلا راحتم تو این شهر.
البته یکم هم به اصفهان فکر کردم.این شهرم خیلی دوست میدارم.خصوصا مردمشو!(خوشم میاد به اصل موضوع که دانشگاه باشه فک نمیکنم!)
+باز هم احتمال حذف قسمت هایی از جواب به این کامنتتون هست!ناحیه جغرافیایی که مشخص شد!موندم تو کار این بلاگرایی که جنسیتشونم لو نمیره!
دال
۲۰ ارديبهشت ۰۱:۳۳
باید بگم من شما رو تا حدودی میشناسم و میدونم اهل کجایید و اینا. پس چیزی لو نرفت الان برای من.
ترک هستم. اما ترک آذربایجان نه.
تبریز رو که خب یونسکو هم فکر کنم به عنوان مناسب ترین شهر ایران شناخته بود. دانشگاه صنعتی اصفهانم تا اونجایی که من شنیدم از تاپ ترین هاست. تهران هم خب به ترسایی میتونه داسته باشه. اما احتمال پیشرفت درش بیشتر از شهرای دیگه ست.
والدین من میگن "همین دانشگاه ... (خیلی تزدیک اما درجه سه) بیا برو. پرحرف و مزخرف گوی هستی تو خونه اما حیفه بری." من اما برعکس اصرار دارم دور باشه
+معتقدم که اونها ارواحی خبیثه در هیبت بلاگرتد. وگرنه این حد از جاسوس بازی بی سابقه ست.(هرچند خودم هم تا حدودی اینطوریم)

پاسخ :

به به...دست شما درد نکنه...کاش اینو زودتر میگفتین.یعنی باید زودتر میگفتین.شاید چیزی بود که نمیگفتم اگر اینو میدونستم.یخورده ناراحت شدم.ینی کمی بیشتر از یخورده.

حالا میتونم بپرسم از کجا تا حدودی منو میشناسید؟؟؟(اگر میشه بگید.چون اینجا دیگه منطقه امن من نیست.)

پس احتمالا شما هم در زمره ی همون ارواح قرار میگیرید.


دال
۲۰ ارديبهشت ۱۰:۱۷
شوخی کردم. فقط میدونستم که اهل آذربایجانید که از لوکیشن آی پی بود. به قولی "تریپ اطلاعاتی برداشتم".

پاسخ :

شوخی بی مزه و مزخرفی بود
دال
۲۰ ارديبهشت ۱۰:۳۹
ممکنه اینطور بوده باشه

پاسخ :

عصبانی بودم.ببخشید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان