سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

مثل بستنیِ یخی در یک ظهر داغ تابستان چسبید!

هم‌اکنون که در حال نگاشتن این پست هسدم،سه ساعته که از زیر تیغ جراحی بیرون اومدم [مظلوم‌نمایی می‌کند]
و دو ساعت پیش کاشف به عمل اومد که دکتر کلا گاز استریل نذاشته رو لثه‌م!!!!بعد هی وسطش آخ و اوخ میکردم میگف عههههههههههههههه اینجارو بی‌حس نکردم که :| در کل در وضعیت نابسامانی قرار دارم و تاثیر آمپول بیشورِ عبضیِ بی‌حسی هم داره میره و دردش داره بیشتر میشه.
اینارو گفتم که بگم تو این اوضاع دربه‌داغون،اومدم سراغ وبلاگ که یادم بره چه بر من گذشته!داشتم خبر سری 39 رادیوبلاگیها رو گوش میدادم که یکهو نام مبارک همایونی را شنیدم :)
عاغا منو میگی!تو اون وضعیت هی لبخند کش‌دار میزدم،هی دردم بیشتر میشد!کاش از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم!
اصندشم به روی خودم نمیارم که سوژه‌ی اصلی آقاگل بود،و منو سپیده‌جانم وسیله بودیم :))


:جدیدا به یه نوع بیماری گرفتار شدم که میام زیر پستاتون دنبال جوابتون به کامنت خودم میگردم.بعد یادم میفته اصن کامنت نذاشتم!
::بوفالو بهتر از من شنا یاد میگیره!فک کنین با قد یه متر و 78،کم مونده تو همون یه متریشم غرق شم :| در این حد مستعدم ینی :|
:::این تابستون داره نشونم میده من برم همون درسمو بخونم!رانندگیمم خوب نیس آخه لامصب! :/
::::عوضش خوش‌نویسیم خوب پیشرفت کرده (بازم به روی خودم نمیارم که از اولشم بد نبود خطم :|)
:::::در مورد تیترم عرض شود که من اصلا بستنی یخی دوس ندارم!ولی خب قبول کنین شاعرانه‌تر از بستنی قیفیه!یا مثلا حصیری! D: به پست بیشتر میومد :))
::::::رادیوبلاگیها مچکریم D:
۷ ۳
هلما ...
۰۵ شهریور ۰۱:۰۰
دندوووووووووووووووووون. مجدد باید بگم برا من همش سلامته :))
هرازگاهی هم من با بردارزاده 12 سالم میرم استخر شنا یادم بده :))

پاسخ :

مجددا کوفتت شه پری :/ هی سوز به دل بچه کن تو :/ :***
سخته پری!استعداد ندارم :/ تو فکر انصراف دادنم!
nily ..
۰۵ شهریور ۱۱:۴۹
مهم اینه که اگه تو اون پست رو نمی‌ذاشتی اونا 5 دقیقه از خبرشونو از دست می‌دادن! :|

الان خوبی؟! :)

پاسخ :

وای چقد من مهمم الکی مثلا! :*

آری عزیزدلم.فقط ورم کرده :/ ضایع‌س قیافه‌م ینی!
حوا ...
۰۵ شهریور ۱۳:۲۶
یه بار رفتم دندونم رو بکشم خانم دکتر ۲ تا آمپول بی حسی تزریق کرد بازم بی حس نشدم :|

الان چطوری؟! :))

پاسخ :

عههه چه بد :( من همش توهم اینو دارم که بی‌حس نشده باشه دکترم متوجه نشه بکشه بره!

انقد خوشگل شدم حوا!اصن از جلو آینه دلم نمیاد تکون بخورم :/ D: قشنگ یه ور صورتم سنگینی میکنه!
خوبم ولی ;)
مریــــ ـــــم
۰۵ شهریور ۱۳:۳۳
بستنی بیسکوییتی هم خوبه
ینی خیلی خوبه
:))
منم بعضی وقتا دچار این بیماری میشم
دیشب خالم ازم پرسید بنظرت استعدادت تو چی هست؟
تا صبح پیشش بودم نتونستم جواب بدم
:|
همین اندازه بی استعداد

پاسخ :

نه دیگه بستنی باید بستنی باشه!(جان من داشتی فلسفه رو؟!) البته غیر از سوهان/گز بستنی صدق میکنه در مورد بقیه ;)

وای مریم!بیا بغلم!بیا کمپین تشکیل بدیم D:
مریــــ ـــــم
۰۵ شهریور ۱۵:۱۱
بنظر من بستنی نباید بستنی باشه بلکه باید بستنی باشه
:دی

کمپین نه به استعداد
:))

پاسخ :

اوه غرق شدم من مریم!

والا!توهمی بیش نیس این استعداد که میگن! ;))
ستایش
۰۵ شهریور ۲۱:۴۹
با این تعرفای تو دیگه من جرئت نمیکنم از یک کیلومتری دندون پزشکا ردبشم
یعنی واقعا یادش رفته بود بی حس کنه؟؟؟


پاسخ :

نه ستایش از پنجاه‌وهشت ناحیه بی‌حس کرده بود!یه جارو یادش رفته بود انگار!نترس زیاد درد نداشت!

🍁 غزاله زند
۰۶ شهریور ۰۱:۲۲
دیگه دندون‌پزشکا انقدرا هم بد نیستنا 😅😂
خاله‌ی من یه بار دوتا از دندوناش رو بدون بی‌حسی پر کرد 😐 😂 بعداً فهمید که بی‌حس نکرده 😅

پاسخ :

عاغااااا مگه من گفتم بَدن؟اتفاقا خیلیم خوب و خوش‌اخلاق و کاربلدن!این یه دونه فقط خیلی خونسرد بود غزاله!انگار داش بالاسرم املت درست میکرد مثلا :| نه اینکه بخواد جراحی کنه!
آره وقتی سطحیه بی‌حس نمیکنن! ;)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان