جمعه ۱۵ ارديبهشت ۹۶
آزمون امروز از این لحاظ که سرجلسه حالم خوب نیود(2 روزه معلوم نیس چمه کلا) و با پشتوانه ی درخشان 2 هفته ی گذشته،آزمون خوبی محسوب میشه!
گرچه نسبت به پیش بینی هایی که قبل عید با اتکا به خرخونی خودم انجام شده بود یه هزار تایی فرق داره!که اونم چیزی نی!
کار عمومیا به کجا کشیده که اختصاصیام ترازش بالا تره...تراز عمومیم 600 تا کم شده!دفه قبل خوب بود!فقط زنده باد عربی!خوندن نخوندنش زیاد توفیر نداره!
الانم که تراز کل حدود 6700...با اون یه صفر خوجقیل که به لطف هندسه نشسته وسط کارنامه...
تحلیلی چقد جدیدا بچه خوبی شده!
نسبت به 50% سوالا حالت"نوک زبونمه" داشتم:|
بعضی مباحثم اونجا یادم افتاد نخوندم!!مثل خودالقایی!از یه جایی به بعد کل سوالای فیزیک پایه موند:/
دیگه این فصلا راحتن باید خیلی خوب میشد که نشد
شیمی...اون همه خوندمش آخرشم شدی این؟؟؟البته باز اونجا متوجه شدم سلولای سوختی مونده!
فیزیک پیش و دیفرانسیل...کاش مرورشون میکردم...فیزیک پیش 2 خیلی فرارررره لامصب:/
همکاری خوبی با طراحای سوال داشتم.هر سوالی که خونه علامت زده بودم که بخونم پاسخنامه رو (و نخوندم) اومده بود!از این لحاظ خیلی حرص خوردم سر جلسه...مخصوصا سر گسسته
26 تام که غلط دارم.نسبت به دفه قبل یه ده تایی بیشتر شده:|
ولی الان خوشحالم به هر صورت!شبم که دختردایی جان (زهرا) میاد.
+پی نوشت:به دلایلی نتونستم برم عروسی:/
الانم در حالی که کاملا آماده عروسی رفتنم و لباسو اینام پوشیدم، یک قیافه ی پوکرفیس طوری گرفتم به خودم.(خدا نصیب نکنه بد حالیه!)
اگر بشه به نیمه ی پر قضیه نگاه کرد،شاید خوبیش این شد که زهرا زودتر میاد!
اما با توجه به اینکه بدی زیاد داره،نیمه پر لیوان بخوره تو کله ام...همو خالیشو میبینیم...
عروسی مهم نیس...دلیل نرفتنم مهمه...
حتما خیری توش بوده...
الان باز تصمیم گرفتم به قسمت خوب ماجرا فک کنم...مطمئنم با زهرا انقد خوش میگذره که همه چی یادم بره:)