سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

١٨روز تا بهار من...

برادر عزیزتر از جان،

بهار من بی‌تو، خودِ خودِ زمستان است.
سرد است و دلگیر. تاریک است و ساکت.
اما اگر تو بتابی به دنیای خواهر کوچکت که دیرگاهی‌ست رنگ غم به خود گرفته، سردی و یخ‌زدگی، دلگیری و دلتنگی، تاریکی و سکوت، پاییز و زمستان، همه و همه معنی خود را از دست می‌دهند. همه چیز برای من می‌شود "تو" و "تو" می‌شوی دنیایم...

بهار من تویی برادر جان...
خودِ خودت...

۸ ۶
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان