درست یک سال قبل، در همین ساعات من اولین برنامهی ++Cم رو نوشتم! قبل از اون هیچ کدی نزده بودم. حتی در حد Hello World! با این حال میخواستم کامپیوتر بخونم. اما جرئت نمیکردم برم سمتش. از همون اول حس میکردم کلی عقبم که هیچ کاری نکردم! و این نه تنها باعث حرکتم نمیشد، بلکه سرخورده شدهبودم!
با یکی از بلاگرها در این مورد حرف زدهبودم و ایشون پیگیر شدن و کلّی کمکم کردن؛ برام یه فایل PDF ده صفحهای فرستادن و توش راه انداختن IDE رو یادم دادن! ذوقم وصفناپذیر بود! اولین رانی که گرفتم! اولین چیزی که رو اسکرین نقش بست!
شب همون روز خداحافظی کردن و دیگه هیچ پستی نذاشتن تو وبلاگشون.
فکر نمیکنم این پست رو بخونید اما اگر میخونید میخوام بگم که لطفتون فراموشم نمیشه و چقدر حیف که دیگه ننوشتید!
پینوشت: روزهای سیاه رو پشت سر گذاشتیم و نتیجهش شد پیامرسانی که پروژهمون بود. میخواستم ران بگیرم و بذارمش اینجا ولی متاسفانه کد نهایی رو از بین انبوه کدهای final1, final2, copy, copy before after copy, binam, kouft, amqezi,... پیدا نکردم. به همین عکس اولش بسنده میکنم فعلا :|
پیتر نوشت: این پست قرار بود حدود ساعت نه شب منتشر بشه. دیر شد :)