سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

من و این همه انگیزه محاله!

بابا میگه تو که ثبت نام کردی واس کنکور کافیه دیگه!

خاله میگه تو خواب عین رتبتو دیدم!میگه همون میاد شک نکن!رتبه ی داداشمم تو خواب دیده بود!همون اومد!حالا با کلی خواهش تمنا قرار شده نگن بهم رتبه ام چن شده بوده!

داداش میگه حتما فلان جا رو دیگه قبولی.

مامان میگه من انقد با دل پرخون برات دعا میکنم فک میکنی قبول نمیشی؟

میگم با این همه انگیزه ای که میگیرم اوور دوز نکنم یه وخ؟

+از فرط امید به آینده امروز 9/5 ساعت خوابیدم!

+فک کنم از نوادگان نسترآداموس باشن خونوادم:)

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان