سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

رستن از بندهای خودساخته

چندی‌ست دچار "اضطرار خلاق"ی که استاد نمایشنامه‌نویسی حرفش را می‌زند، نمی‌شوم. به عبارتی نوشتنم سرریز نمی‌شود و کلمات توی ذهنم دنبال کاغذی برای فرود آمدن نیستند. تلاش برای نوشتن هم بیخود است. نمی‌شود که نمی‌شود. وقتی هم که واژه‌ها یکهو هجوم می‌آورند به درِ ذهنم و می‌خواهند خود را آزاد کنند، بی‌اعتنا نگاهی بهشان می‌اندازم و قفل ذهنم را محکم‌تر می‌کنم. اما حالا که فکر می‌کنم، می‌بینم من با خیلی از چیزهای زندگی‌م، فرسایشی و "بایدی" برخورد کرده‌ام.

برایتان کامنت نگذاشته‌ام و حرص خورده‌ام.
ننوشته‌‌ام و دردم آمده.
نخوانده‌ام و پر از حسرت شده‌ام.

چطور است گاهی به خودمان حقِ سکون بدهیم؟ حقِ قاعده‌مند رفتار نکردن؟ حقِ دوست نداشتن چیزی که تمام دنیا دوست دارد؟ حقِ لذت بردن از اکنون و اینجا و فکر نکردن به اینکه با ساختارهای ذهنیمان مغایرت دارد؟


همه‌ی اینها را گفتم که سرآخِر بگویم، در حالِ حاضر، در کانال (@favoread) بیشتر در خدمتم. بیشتر از کتاب‌هایی که می‌خوانم میگویم. گاهی فیلم میبینم؛ گاهی موسیقی‌هایی که گوش می‌دهم را شریک می‌شوم؛ گاهی غر می‌زنم و گاهی هم چیزی می‌نویسم که غالبا از فیلتر رد نمی‌شوند تا به وبلاگ برسند.


پی‌نوشت: همچنان عمیقاً دلم می‌خواهد اینجا باشم و اینجا بنویسم. اما نه به زور!

۴ ۶
اسمان ***
۲۶ ارديبهشت ۱۶:۱۵
به به ،فروزان بانو؟کم پیدایی حسابی😘⁦❤️⁩⁦❤️⁩

پاسخ :

بلی بلی :(

*_*
علی زیرایی
۲۹ ارديبهشت ۱۲:۵۹
زیبا بود تبریک میگم نوشته های زیبایی دارین

پاسخ :

ممنون :)
مریــــ ـــــم
۰۷ خرداد ۱۲:۵۰
دقیقا حس تورو دارم

پاسخ :

مریم؟
یه توک پا بیا بغلم ^_^
مریــــ ـــــم
۰۷ خرداد ۱۴:۰۰
باز کن باز کن اون آغوشتو
اومدم
لالای لای لای
:))

پاسخ :

عزیز من *_*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان