سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

می خواهم معمار خودم باشم...

شخصیتم خیلی کارداره تا به ایده آل خودم برسه...

باید روش کار کنم.

بهتره از این به بعد بیشتر حواسم به خودم باشه.

و قبل از هر حرف و هر کاری به این فکر بکنم که:

1)خدا دوس داره؟

2)خودمو خوشحال میکنه؟

3)نفعی برای آینده ام داره؟

4)به درد کسی میخوره؟ا

.

.

.

سخته.اما باید بتونم این کارو بکنم.اینطوری میفهمم خیلی کارا و خیلی حرفا پوچه.خالیه.فقط انرژی میبره.و بدترش این که انرژی منفی میده.

2 روز این کارو انجام دادم همه میگفتن یه جوری شدی!

و من دوباره به روال سابق برگشتم!

اما الان راضی نیستم از خودم.هر چند بقیه منو اینجوری شناختن و انگار اینجوری تعریف شدم.

آدمی که میتونه خوب بخندونه.پر شروشوره.اولش خوبه و ایرادیم نداره.

اما وقتی آدم با هرچیزی شوخی میکنه و گناه میاد تو کلامش و شوخیاش ، بد میشه.

خدا  دوس نداره.

باید یاد بگیرم در حد اعتدال باشم.


در همین راستا(!) بعضی وقتا باید با خودم مهربون باشم.عین یه مادر.

بعضی وقتا باید به خودم تشر بزنم.

و بعضی وقتا لازمه خود خودم باشم.

و بعضی وقتا مثل یه رفیق بشینم پای صحبت دلم.بدون قضاوت...بدون تشر...بدون نصیحت...


خدایا خودت کمک کن.میخام بهت نزدیک شم.میخام اونی که تو دوس داری شم.


۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان