نتایج اومد
اولین سوالی که به ذهن همه رسید این بود که انتخاب رشتهمو مطمئنم درست زدم یا نه؟
کلا 18 انتخاب داشتم.
و الان اولویت دهم قبول شدم.
رتبهام حدود500 منطقه 2 بود.بومی تهران نیستم.مهندسی کامپیوتر میخواستم.رتبه کشوری زیر دوهزار
به امیرکبیر امیدوار شدم(به گفتهی یک مشاور کاربلد،90%!).علم و صنعت 100 درصد.(گف اگه علم و صنعت قبول نشی اسممو عوض میکنم.نوشت و امضا کرد!)
کابوسم این بود که نتایج بیاد و ببینم بهشتی یا خواجه قبول شدم.
بعد از همهی اینا به طور فرمالیته،صنایع زدم.سه تا دانشگاه تاپو.
و بعدش مهندسی کامپیوتر صنعتی اصفهان.
و الان،
در کمال شگفتی،
مهندسی کامپیوتر صنعتی اصفهان قبول شدم.رشته و دانشگاهی که تا پارسال،تا نزدیک دوهزار منطقه 2 میگرفت!دیگه اونم نگیره،1500 اینا مطمئنم.
علم و صنعت تا 1400-1500 منطقه و بقیه دانشگاها که سرتونو درد نمیارم.
انقدری برام عجیب "بود" که فقط به اون جملهی شعاری "حتما خیری توشه" دل ببندم...شوکهم...نمیدونم به شانس نداشتهم فک کنم،یا به قسمت...
ینی میشه که اینهمههههه آدم برن مهندسی کامپیوتر؟؟؟
به این فک میکنم که اگه من متولد خرداد 77 بودم(به جای 78) الان چی میشد؟
طبق تخمین رتبه،و در پاسخ به سوالاتی که تا اونروز ندیده بود (سراسری 95) رتبهم میشد 200-300 منطقه.حالا اصن اون هیچی.بگیریم همین رتبهای که الان دارم...
بیشک الان امیرکبیر بودم...لااقل دیگه علم و صنعت...
میدونین،خیلی سخته...
الان تنها دلخوشیم جواب سوالیه که از جولیک درمورد دانشگاه صنعتی اصفهان،قبل از انتخاب رشته پرسیده بودم...[کلیک]
اینم اولیتام [کلیک]
+نتیجهمو،تو راه فهمیدم...تازه رسیده بودیم به شهرمون.داییم زد کنار و گف شماره داوطلبیتو یادته؟گفتم آره.
و ...
+بهترین دوستم رتبهش 380 بود حدودا.و ...
شریف قبول شد ^_^ شیرینی این اتفاق،تلخی نتیجهی خودمو تا حدی از بین برد...خیلی براش خوشحالم...درست چیزی که میخواست!
+الان مامان،بابام دارن سر این صحبت میکنن که میتونه اشتباه شده باشه؟جای اعتراض هس؟البته که یا خوشحالن یا خودشونو خوشحال نشون میدن الان!ولی خب....خیلی عجیبه...
+دوستم میگه اگه حقکشی باشه چی؟اگه حقتو خورده باشن؟!!
+زنگخور تلفن بالا رفته و تبریکشون خیلی رو مخه.
+همی الان داداشم زنگ زد.بابام داره باهاش حرف میزنه و میگه به خدا صنعتی اصفهان!فک کرده شوخی میکنیم!
+شاید من از اولین نفرات قبول شده تو این دانشگاه باشم :) و این تنها نکتهی مثبت قضیه شاید باشه :)
پینوشت:داداشم از اون مردای قرص و محکمه.تا الان صداشو این شکلی نشنیده بودم.پر از بهت...و شاید غم...طوری که من بهش میگفتم یه موقع خودتو ناراحت نکنیا!!
منتظر اون کارنامهی نهاییام...اونی که نشون میده با چند نفر فاصله قبول نشدم و... .به هیچ وجه تو مخم نمیره این نتیجه...
+دلم میگیره که دنیارو دادن دست تهرونیا و اونایی که به هر نحو یه سهمیهای دارن.به جرم شهرستانی بودن ما...رشتهی بومی...چه معنیای میده؟شایستگی و سواد و انگیزه و... محلی از اعراب ندارن،نه؟سهمیهسالاری...جالبه...
+از این سیستم متنفرم.