سحر نزدیک است...

پاسخ :

نه داداش چک کردم!
تازه رباتم باشه!باید کامنت بذاره به هر حال!

پاسخ :

آخه آقای رابین(آقای دال خوب بود که ای باباD:) شما تازه‌تاسیسه وبلاگتون.من اولین فالووری که همیشه کامنت میداده،شما بودین!که اولین کامنتتونو سه ماه بعد از شروع وبلاگ دادین!(قدیما چه صبور بودم واقعا!)

پاسخ :

فدای تو :***
خوشحال شدم کلی:))

پاسخ :

ای جاااااان!
جیبت همیشه پرپول باد جانا!

پاسخ :

به به سلام.خوش اومدی!
نه دیگه الان رفتی تو لیست شفاعت‌شوندگان!
ضمن اینکه سر پل صراط اختمالا خودت یقه‌مو میگیری!بنده باید معترف میشدم که نود درصد وبلاگایی که دنبال میکنمو،خاموش میخونم!من جمله شما!
روم سیاه حالا با این وعض میام این شکلیم پست میذارم D:

پاسخ :

;))
بسه دیگه غزاله!سرتو بالا کن سروناز!نه ببخشید غزاله!یه نفسی بکش دختر!
شوخی کردما!پس فردا نیای بگی این منو اغفال کرد! D:

پاسخ :

نیلی زبونم لال دیگه فاتحه‌ات خونده‌اس یه بارم اگه الیوت بخاد به خاک بسپارتت!این چیه نوشتی:/
نح!فقط کامنت مورد قبولمه!

+الهــــــی!قشنگ معلومه کلافه‌ات کردنا تا الان بیداری!برای بار دوم میپرسم : خشن کی بودی تو؟ D:
ضمن اینکه چاکریم ;)

پاسخ :

به به!چشمم روشن!مهین تو هم؟؟؟ D:

پاسخ :

احسنت!حالا ببینم چی میشه D:

پاسخ :

نه دیگه احتمالا آخرین پستمو میبینه دیگه نمیرسه به این یکی!


+کوفتشون بشه!خون نیلیِ منو میخورن؟
(پا به پای نیلی بلند می‌شود در حال قردادن به نیلی نزدیک شده و به وی شاباش می‌دهد.)
:*

پاسخ :

بله بله:))

ای بابا دیدین که!
کلی دلداری دادم بش بابا!

پاسخ :

اکشال نداره!تو فقط حرف بزن جانا!غلطاش که مهم نیس!
اصن شاعر میفرماید:
ما زبان را ننگریم و قال را / ما روان را بنگریم و حال را!! (منظور از ما شخص شخیص فروزان الممالک(روشن کننده‌ی مملکت‌ها D:)هست البته!با اون دسته افرادی کار نداریم که زبان را می‌نگرند و قال را D:

+وااااااای نیلی!چقد خوشحال شدم!!
نه اینجوری حق مطلب ادا نمیشه!بدو بیا بغلم ببینم :*

پاسخ :

بلند بگو آمین! D:

حالا که اومدی یه پن-شیش تا ماچم بده بیاد!

پاسخ :

ای خدا!
باشه بابا!پا گذاشتیم رو دل صاب‌مرده‌مون!