سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

شیخِ ریشویِ پیر

از اینکه کنکورم تموم شده، یه حس پیرِ طریقت‌طوری دارم الان :دی
فرزندان کنکوریَم، الهی که فردا و پس‌فردا بدون فکر کردن به نتیجه، کلّی بدرخشید ^_^

نشستم دارم پست این موقع‌های خودم رو میخونم...
هعی...
چه روزگاری داشتیم :دی

۶ ۲
هلما ...
۰۶ تیر ۲۱:۵۲
اگه من بخوام پست زمان کنکور رو بخونم باید پنج سال برگردم عقب برم بلاگفا آرشیو رو زیر و رو کنم. :))

پاسخ :

پری خانوم شما بفرما در صدر مجلس جلوس کن :دی
رامین :)
۰۶ تیر ۲۲:۴۷
من اون زمان وبلاگ نداشتم. سوم دبیرستان داشتم. بهمون خاطر خاطره مکتوبی از اون زمان ندارم

پاسخ :

اشکالی نداره چیز خاصی رم از دست ندادین :)
یاد باد ان روزگاران ننگین! یاد باد!
رامین :)
۰۶ تیر ۲۳:۰۷
یاد نباد :|

پاسخ :

اوه اوه باشه هر جور شما بفرمایید :دی
نیـ ـلی
۰۷ تیر ۰۲:۳۷
همه دارن از زمان می‌گن :|
[سوار ماشین زمان می‌شود تا به سالِ آینده برود]

چیطوری پیری؟ :)

پاسخ :

هعی :دی

پررو نشو دگه :)))
احترام موی سفیدمو نگه دار جوان :دی
شب گرد
۰۷ تیر ۰۸:۲۰
کنکور ما با بعد حوادث ۱۸ تیر بود و نگران بودیم یهو به شعب کنکور حمله نشه. الحمدلله ختم بخیر شد. خلاصه مملکت اشوب بود و کسی بفکر ماها نبود. البته اقای توکلی از خیلی قبلتر، بودش😉

اگر شما شیخ پیر هستید، بنده هم سالیانیست مرحوم شدم 😁😁

پاسخ :

ای بابا :(
مام سال نود و دو سر جلسه کنکور تجربیا زلزله اومد :)))
جدی توکلی بود؟! ماشالا :|

نفرمایید :) دل بایستی جوون باشه و از این صحبتها :)
گُل نِگار
۰۸ تیر ۰۰:۵۱
 بعد تموم شدن کنکورم هنوز سایه این غول مونده!
خواهر دوقلوم که فردا چهارمین کنکورش رو میده!

پاسخ :

ای بابا...
عه دوقلویین؟ ^_^
ان‌شاءالله آخرین و بهترین کنکورش باشه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان