سحر نزدیک است...

*من چرا نمی دونستم تو آموزشگاه زبان دستی به کار داری؟ :) تبریکات خلاصه :)))

:))

موفق باااشیی

شانس آوردی کوچیک‌تر نیستن

سلام خااام معلم :))

صاباح دیه جاخلار دااا :))) 

البته اون مال زمان ما بود. الان زیاد مظلوم نیستن :|

:)))))

راه حل خوبی داد البته

عاغا توکه معلمی بیا به من بگو چیکار کنم

:))

حوصله ندارم دیگه زبان ادامه بدم

نظرت؟!

خسته شدم از کلاس رفتن

من همه ی این کارا رو کردم فروزان و میکنم

از کتابایی که گفتی ۵۰۴ دارم

اما دیگه حوصله ندارم

از سنین پایین بچه ها فقط زده می شن، همین.

البته برای آموزش به بچه ها، باید به این توجه کرد که قضیه خیلی شکل آموزشگاهی به خودش نگیره. یعنی بیشتر در غالب بازی و نقاشی و اینا باشه که هم در ذهن بچه بهتر بمونه، هم براش اشتیاق داشته باشه.  

البته دخترای ده یازده ساله که دیگه کودک محسوب نمی شن، اما بزرگسال هم نیستن و فکر میکنم همچنان از بازی و رقابت لذت ببرن. 

یکی از چیزایی که شاید خوششون بیاد اینه که کلماتی که یاد میگیرن رو روی کاغذ کوچیک رنگی بنویسن و بندازن تو یه شیشه سس مثلا، که مشتاق یادگرفتن کلمات بیشتری باشن؛ یا داستانهایی بنویسن (به فارسی) و درش کلمات انگلیسی جدیدی که یاد گرفتن رو جایگزین کنن. حتی میتونی از جلسه ی قبل ازشون بخوای اون چیزی که میخوای درس بدی رو با خودشون بیارن، مثلا می خوای کلمه ی pink رو یاد بدی، ازشون بخواه یه چیز کوچیک صورتی با خودشون بیارن، و همزمان اسم اون شی رو هم یاد میگیرن. بهتره که خودشون اون کلمه رو از قبل پیدا کنن و تو کلاس به همه یاد بدن.

مشارکت خیلی مهمه، اینکه بچه ها حس کنن فقط شنونده نیستن و میتونن تو روند تدریس نقش داشته باشن، باعث میشه اشتیاقشون بیشتر بشه و خسته نشن. داستان و تصویر هم چیزهای موثری ن.

قشنگ گفته ولی :))))

___________________________
اجاره آپارتمان مبله در تهران
https://eskanbama.com