سحر نزدیک است...

اندکی صبر...

تنها در تاریخ!

فک کنم تنها انسان قرن 21امی که همچنان میتونه با آهنگای سعید آسایش برقصه خودم باشم!


+به چه چیزایی که گوش نمیکردیم! اونی که نازشو دلشو میخام خود خود خوشگلشو میخام؟؟

گلای رو دومنشو میخام؟؟

پگی پگی ناز پگی؟

این محتواس آخه برادر من؟



۰ ۰

کودک درون بیش فعال!

به نظرتون الان طبیعیه از دیروز 100 بار تیکه ی آخر انگری بردز،اونجایی که قر میدنو میبینم و هر بار از خنده پخش زمین میشم؟؟؟:)


+به بابا و مامانم نشون دادم سری به نشانه تاسف تکون دادن!چرا واقعا؟)

البته یه لبخند محویم رو صورتشون بودا!

۱ ۰

رو به خدا

یه مدته حس میکنم از خدا دور شدم.

قبلنا بیشتر به یاد خدا بودم و کمتر گناه میکردم...

انگار یه نیرویی مانع از انجام گناه میشد..

اما حالا خیلی راحت خیلی کارارو انجام میدم..

خیلی بده که قبح گناه بشکنه...خیلی بده که گناه عادت بشه...تو کلمات چاری بشه...

از این وضعیت خسته شدم.

تصمیم گرفتم از امروز از خودم حساب بکشم و گناهامو  بنویسم.

متوجه شدم ناخواسته خیلی کارارو انجام میدم که خدا خوشش نمیاد.

اما مطمئنم امروز کمتر گناه کردم.انگاری که ذهنم آلارم میداد.

اما یه موقع هاییم پام لغزید.

میدونستم نباید یه کاریو بکنم...اما کردم...

امیدوارم بتونم خیلی چیزارو برای همیشه ترک کنم.

چون بعدا سخت میشه...بعدا که شخصیتم شکل بگیره سخت میشه...

راه عقل و منطق بسته میشه..

میدونم خدا کمکم میکنه.


+بیشتر گناهام از حرف زدنه...

۱ ۰

از من بترس...

من:از آدمایی که حاضرن به هرقیمتی چیزی رو به دست بیارن میترسم.

اون:از من بترس.

.

.

.

می ترسم...

۰ ۰

خروج از محدوده امن

امروز بحث از ترس هایمان بود.

اینکه همگی از شهر بزرگ میترسیم.

از خوابگاه میترسیم.

از خیابان های تهران میترسیم.

از اینکه گم شویم میترسیم

از تنهایی میترسیم

از اینکه محیط رویمان تاثیر منفی بگذارد یا به قولی جوگیر شویم!

از اینکه یکی اذیتمان کند

یکی بیفتد دنبالمان

از همه ی اینها میترسیم...

اما تا کی میخواهیم بترسیم و نزدیکش نشویم؟

تا کی میخواهیم خودمان را بزنیم به آن راه و در موردش فکر نکنیم؟

تا کی باید ترسمان را با خودمان اینور و آنور ببریم؟

اصلا انقدر ترسناک هست؟

 

یکی از بچه ها گفت من به فلان جا(مرکز استانمان) هم راضیم!اصلا میخام اونجا باشم که نزدیک خونوادم باشه.

اما من نه..

شاید این بزرگترین چالش و بزرگترین تغییر در عمرم باشد.

اما نمیخواهم برای همیشه ترسو باقی بمانم.

نمیخواهم چیزی مدام در وجودم  تکان بخورد و بگوید تو به خاطر این ترس های مسخره که شاید اقتضای سن یا شرایط است، هم حال حاضرت را از دست دادی و هم آینده ای که می توانستی برای خودت بسازی....

شاید کمی سخت باشد.

حتی شاید خیلی سخت باشد

اما مهم این است که حس و حالم بهتر می شود و از فکر کردن به خودم حالم به هم نمیخورد و ترس هایم را بالا نمی آورم...



+خدا خودش هوامونو داره...

+خوشحال میشم اگه تجربه ای در این زمینه دارین بهم بگین:)

۰ ۰

...

طلوع ناگهان‌ها، زیر آوار

غروب قهرمان‌ها، زیر آوار

کماکان می‌تپد با عشق مردم

دل آتشنشان‌ها زیر آوار


«میلاد عرفان‌پور»


خداجان خودت کمکشون کن...

خونواده هاشون چشم انتظارن...

.

.

.

۰ ۰

متولد خرداد شصتاد و هشت!

بعضی وقت ها به سال تولدم شک میکنم!
بس که علایقم "دهه شصتی طور" است!!
 

۰ ۰

عذاب وجدان

تا حالا برایتان پیش آمده از اینکه کسی را به اندازه ای که او دوستتان دارد،دوست ندارید،حس بدی پیدا کنید؟


۲ ۱

سزد اگر هزار بار بیفتی...

کارنامرو دیدم و حالم بد شد

شوکه شدم

دلم میخاس گریه کنم اما 


وجود یک دوست خوب میتونه حال آدم رو خوب کنه...یادآوری این حقیقت که هیچ چیزی نیست که نشه بهش رسید...

اونم چیزی مثل رتبه و تراز و درصد.

منابع باید تغییر کنن

و روش های مطالعه...

اینترنت باید به کلی کنار گذاشته شه برا ی دوره.

منابع محدود و با کیفیت باید انتخاب شن

کیفیت مطالعه باید بالا بره

یه تایم برا خودم باشه که درس خسته ام نکنه.

یه مدت نمیرم پیش مشاورم.مثل اینکه تاثیر عکس داره

توکل میکنم به خدا

.

.

.

و دوباره شاد میشوم و امیدوار...

دوباره شروع میکنم.

میرم...

ادامه میدم...

میرسم..

میرسم

میرسم...



نگاه کن
هنوز آن بلند دور،
آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست،
سپیده‌ای که جان آدمی هماره در هوای اوست،
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز...

هوشنگ ابتهاج

۱ ۰

اندر احوالات آزمون!

کلیت آزمون شبیه آزموناییه که تعداد غلطام زیاده!

فیزیکش بددد بود.دلیلشم واضحه!چون 2 هفته پیش خونده بودم!و به خودم بیخود و بیجهت اعتماد کردم!فک کردم یادمه که نبود.

گسسته اشو انتظار داشتم خیلیییییی خوب باشه ولی نشد

تحلیلی بهتر از انتظار

دیفرانسیل فک کنم خطا زیاد داشته باشم..اما بیشتر سوالارو جواب دادم.خیلی نامردیه واقعا.30 تا سوال دیفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانسیل 30 دیقه؟؟؟کنکور یکونیم دیقه رو میدن دیگه!چ وعضشه؟

چرا آزمون گواه 10 دیقه اس تایمش واقعا؟چرا سخت میدن؟کاملا مشخصه که منظورشون اینه  برید کتاب آبیو بگیرین بشینین حفظ کنین.یادم گرفتین،گرفتین.نگرفتینم به ما مربوط نیس!

شیمی...خوب بود.انتظارشو نداشتم.البته اگه اشتباه جواب نداده باشم فک کنم بالاترین درصدم باشه.

عمومیام که نخونده بودم.ولی خوب بود.به جز ادبیات.

چیزی که به خودم چسبید مدیریت سر جلسه ام بود.با اینکه دیر رسیدم و آخر سر وقت ندادن بهم ولی خودمو گم نکردم

البته بماند که ادبیاتو گند زدم.

عربی و زبان خوب بودن.اما دینی@

شبیه سوالای فلسفه منطق بود بیشتر.


کاش ترازم بالا بیاد...خسته شدم از این همه پسرفت...


آزمون پیش رو آزمون سختیه برا من.چون پایه خیلی کم خوندم...و آزمون بعدم که کلا پایه اس.


اما امروز مال خودمهههههههههههههههههههه.کلی کار میخام بکنم تا انرژی درس خوندنم جور شه.


اما خب:(((((((

آزمونو باید تحلیل کنم

تحلیل آزمون حس خوبی بهم میده.احساس میکنم دارم چاله چوله های سوادمو صاف و صوف میکنمD:


+خدایا ممنون که قلبمو آروم کردی.اصلا استرس نداشتم.

+تو این آزمون به تاثیر باورنکردنی صبحانه پی بردم. 


بعدا نوشت:

حالا حتما این آزمون باید انقد دیر بدن نتیجه رو؟

۱ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان